معنی انگلی جانوری
حل جدول
کرم کدو
انگلی گوارشی
تریشین
تنیا
حشره انگلی
شپش
بیماری انگلی
توکسوپلاسموز
جانوری استرالیایی
کوالا
چربی جانوری
پیه
جانوری هندی
سارس
لغت نامه دهخدا
انگلی. [اَ گ َ] (حامص) حالت و چگونگی موجوداتی که زندگی را بطور طفیلی می گذرانند. طفیلی شدن. || حالت کسانی که در جامعه سربار دیگرانند.
فرهنگ فارسی هوشیار
حالت و چگونگی موجودات و اشخاصی که زندگی را بطور طفیلی میگذرانند طفیلی شدن، حالت کسانی که در جامعه سر بار دیگرانند، طفیلی شدن.
فارسی به عربی
حیوان
فارسی به آلمانی
Tier (n), Tier [noun], Tierisch
واژه پیشنهادی
زنبورهای چوبی انگلی
معادل ابجد
381